چکیده: (تحلیل مفهومی)
در این نوشته کوشش شده است از طریق ارائه «فرآیند گام به گامِ» تحلیل مفاهیم، بستری برای عرضه تعاریف روشن و موجه، مهیا شود. «فرآیند تحلیل مفاهیم» با اخذ خروجیِ «تحلیل لغوی» آغاز به کار کرده، سپس وارد بخش اصلی، یعنی «تحلیل مفهومی» میشود. آنگاه با جمعبندی ماحصل این مرحله با «رویکرد تطبیقی» کار تحلیل را به پایان میرساند.
در این نوشته تنها عملیات مرحله دوم مورد بررسی قرار میگیرد.
در این مرحله ابتدا هر مفهوم از طریق آزمونهای تعریف شده در «سبدهای مفهومی» مناسب توزیع شده، سپس به وسیله اِعمال «فرآیند خاص» هر سبد مفهومی، تحلیل را در این مرحله به انتهاء میرساند.
کلیدواژه ها:
تحلیل مفهومی, تعریف مفاهیم, تعریف, شکافت مفهومی, تحلیل مفاهیم
نویسنده:
شیخ ابوالحسن بیاتی و مجتبی خندق آبادی
تاریخ تدوین:
جمادی الثانیه / ۱۴۳۳ (اردیبهشت ۱۳۹۱)
منتشر شده در:
فصلنامۀ تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، سال اول، شماره ۴ و ۵
بسم الله الرحمن الرحیم
منطق تعریف مفاهیم
درآمد:
این مقاله درصدد ارائه یک طرح نهایی برای فرآیند تحلیل مفهومی نبوده، بلکه تنها سعی بر آن بوده است که با برداشتن دو گام «انسجام بخشی به مباحث موجود پیرامون تحلیل مفهومی» و «تلاشی اولیه در مواردی که برایشان محتوای مناسبی تولید نشده بود»، پیشنهادی را در معرض تضارب آرای اندیشمندان قرار دهد.
طرح مسأله:
مقدمات:
زندگی، حرکت در جهان هستی برای رسیدن به هدف مشخصی است؛
حرکت، تغییر از یک وضعیت به وضعیت دیگری میباشد؛
این تغییر وضعیتی، در اثر برقراری ارتباط حاصل میشود؛
ارتباط، به معنای اثرگذاری و اثرپذیری است؛
اثرگذاریهای آگاهانه، با واسطه مفاهیم و صورتهای ذهنی ما تحقّق مییابد.
∴ بخشی از رسیدن به اهداف زندگی که ناشی از ارتباطات آگاهانه است، با واسطه مفاهیم و صورتهای ذهنی محقّق میشود.
کمال ارزشآفرین (ضرورت بخش):
برای آنکه انسان به هدفِ از خلقتش دست پیدا کند، باید مراقب باشد که از مسیر دستیابی به آن هدف، انحراف پیدا نکند.
وضعیت مطلوب:
آنچه موجب رشد و حرکت صحیح انسان در جهان خواهد شد، این است که اثر خاص هر عنصری را تنها به خودش نسبت بدهد.
این امر متوقف است بر اینکه ابزار ارتباطی ما با عناصر جهان (= مفاهیم) به دقت عمل کند تا بتوانیم اثر و حکم خاص هر عنصری را به خودش نسبت بدهیم.
دقتِ عملِ مفاهیم، بر اساس میزان وضوح و تمایزی است که هر مفهوم نسبت به مدلول خود ارائه میکند.
وضعیت موجود:
تعاریفی که در وضع موجود با آنها روبرو هستیم از وضوح و تمایز لازم در مدالیلشان برخوردار نیستند و به همین خاطر نمیتوانیم آثار هر مفهومی را بر آن بار کنیم.
به عنوان نمونه به یک دلیل اشاره میشود:
یکی از اساتید[۱] روششناسی میفرمودند: «هنگامی که طرح «تکریم ارباب رجوع» مطرح شد و بودجه کلانی هم برای آن در نظر گرفته شد، من گفتم که این طرح با شکست روبرو خواهد شد! و چنین هم شد! پس از آنکه طرح با شکست روبرو شد از من پرسیدند که دلیل شما در پیشبینی شکست این طرح چه بود؟ گفتم: چون شما تعریف دقیقی از احترام ندارید!!!»
مسأله تحقیق:
چگونه میتوانیم تعاریفی با وضوح و تمایز کافی تولید کنیم تا بتوانیم اثر و حکم خاص هر عنصری را بر او بار کنیم؟
ضرورت تحقیق:
اختلالی که به خاطر نداشتن تعریف دقیق از «احترام» بیان شد، مشتی بود نمونه خروار!
نداشتن تعاریفی که بتوانند موضوعات را به طور دقیق شفاف و متمایز کنند، هزینههای مالی، فکری، و … بسیاری را به همراه دارد و اختلالاتی جدی در مسیر دستیابی به اهداف زندگی را رقم میزند.
آسیبشناسی وضع موجود برای کشف منشأ مسأله تحقیق:
یکی از علل اساسی مسأله فوق این است که روش تعریف موجود در مباحث منطقی، عبارت است از اصول و قواعدی کلی که تنها شرایط کلی تعریف را نشان میدهد، بدون آنکه مراحل تولید یک تعریف را به صورت قدم به قدم بیان کند.
بنابراین چه بسا مرکز ثقل پاسخ به مسأله فوق، تولید روش تعریف مفاهیم است به طوری که فرآیند تعریف را نیز به صورت قدم به قدم تشریح کرده باشد.
به عبارت دیگر، پاسخ مسأله فوق تولید «الگوریتم تعریف» است.
حل مسأله:
فرآیند کلان تعریف با رویکرد تلفیقی[۲] را میتوان به شکل زیر پیشنهاد داد:
توضیح:
به هنگام تعریف معمولاً در اولین مواجهه، با «مفاهیم دارای لفظ» روبرو هستیم.
[قدم اول] لذا در اولین قدم سراغ کشف اجمالی معنای لفظ میرویم (= شرح اللفظ).
[قدم دوم] پس از آنکه تصوری از معنای لغت به دست آوردیم و همچنین در مواردی که هنوز برای مفهوممان لغتی وضع نشده بود، به تحلیل و شکافت مفهوم میپردازیم (= شرح الاسم).
[قدم سوم] سپس نتایج تحلیلهای فوق را با استفاده از رویکرد تطبیقی، مقایسه و جمعبندی میکنیم.
در این نوشتار به بررسی «قدم دوم: رویکرد تحلیل مفهومی» خواهیم پرداخت.
مراحل اصلی تحلیل مفهومی عبارتند از:
۱. تحلیل مفهومی از طریق تحقیق شخصی
۱-۱. تعیین سبد مفهومیِ هر مفهوم
۱-۲. شکافت مفهومیِ مفاهیم هر سبد، با ابزار خاص خود
۲. تحلیل مفهومی از طریق مقایسه با تحلیلهای دیگر
۱-۱. تعیین سبد مفهومیِ هر مفهوم
۱-۱-۱. تعریف «سبد مفهومی»
مفاهیم اصناف مختلفی دارند که هر صنف، روش خاصی را برای شکافت مفهومی، اقتضا میکند.
هر مفهومی از یک پوسته و یک محتوا تشکیل شده است.
∗ اگر به مصادیق معقولات ثانی منطقی بنگریم، میبینیم وظیفه تمامی آنها بررسی نحوه «حکایت» مفاهیم است. هر سبد مفهومی نیز در واقع از یک یا چند معقول ثانی منطقی تشکیل شده که روشنگر «پوسته» مفاهیم است.
∗ «محتوای» مفاهیم عبارتند از خانواده مفهومی (کالجنس) + خصوصیتی که آن مفهوم را از باقی اعضای خانوادهاش متمایز میکند (کالفصل).
بر اساس انواع پوستهها، سبدهای مفهومی (اصناف مفهومها) شکل میگیرند.
۱-۱-۲. تعیین انواع سبدهای مفهومی
تمام مفاهیم را میتوان در ۱۲ سبد کلی توزیع نمود:
«مفهوم»
- عنوان برای معنونی است (سبد ۱)
- حقیقت برای مصداقی است
- جزئی
- خارجی جسمانی (سبد ۲)
- خارجی مجرد (سبد ۳)
- درونی (سبد ۴)
- کلی
- پایه + مقولات (سبد ۵)
- غیر پایه
- معقولات اولی (سبد ۶)
- معقولات ثانیه فلسفیّه
- اعتباریات محضه
- دال بر نسبت است (سبد ۷)
- دال بر غیر نسبت است (سبد ۸)
- غیر از اعتباریات محضه
- دال بر نسبت است (سبد ۹)
- دال بر غیر نسبت است (سبد ۱۰)
- اعتباریات محضه
- معقولات ثانیه منطقیّه
- دال بر نسبت است (سبد ۱۱)
- دال بر غیر نسبت است (سبد ۱۲)
- جزئی
۱-۱-۳. توضیح هر یک از سبدهای مفهومی
قدم اول: «عنوان و معنون» و «حقیقت و مصداق»
تمام مفاهیمی که در ذهن داریم یا عنوان هستند برای معنونی و یا حقیقت هستند برای مصادیقی.
برای تبیین تفاوت میان عنوان و حقیقت به بیان زیر توجه کنید:
ما برای برقراری ارتباط با دیگر عناصر این جهان، برای آنها واژههایی را قرار میدهیم.
اما واژهها به طور مستقیم بر اشیاء، دلالت[۳] و اشاره نمیکنند؛ بلکه با استفاده از یک واسطه ذهنی این «دلالت» انجام میشود.
سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که آن واسطه ذهنی چیست؟
در پاسخ میگوییم: ما دو نوع واسطه ذهنی را میتوانیم در نظر بگیریم:
∗ مفهومِ معقول
∗ تصویر محسوس یا متخیَّل
توضیح:
قُوای ادراکی نفس انسان از این قرارند: [۴]
۱. قوّه حسّ مشترک: مُدرک جزئیات است؛ یعنی توسط حواسّ ظاهری و باطنی (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه و احساس درونی) تصاویرِی دریافت میکند. این قوّه که یکی از قوای نفس است، کارکردی آیینهای دارد و تصاویرِ دریافتی توسط ابزارهای احساسی در آن منعکس میشوند. این تصاویر توسط قوّه «خَیال» ثبت و ضبط میگردند.
۲. قوّه خَیال: خزانه مُدرَکات حسّ مشترک است.
۳. قوّه عاقله: مُدرک کلّیات میباشد.
* خزانه مُدرَکات عاقله مورد اختلاف است که آیا نفس است یا عقلفعال؛ و همچنین اختلاف است که درک معانی معقوله به واسطه اتصال نفس با عقلفعال صورت میگیرد یا با اتحاد نفس با عقلفعال.
۴. قوّه متصرِّفه: اگر در صُوَر حِسّیه و خَیالیه تصرّف کند[۵] آنرا متخیله خوانند؛ و اگر در معانی معقوله تصرف کند آنرا متفکره نامند.
* خزانه دادههای متصرّفه چیست؟ اگر تصرف در صُوَر حِسّیه باشد مُدرِک آن همان حسّ مشترک است؛ اگر تصرف در صُوَر خیالیه باشد ضابط آن قوّه خیال میباشد؛ و اگر تصرف در معانی کلّیه باشد مُدرِک آن عاقله و خزانه آن همان خزانه کلّیات خواهد بود.
بنابراین قُوای ادراکی نفس انسان بر سه دسته خواهد بود:
الف- القُوَی المُدرِکه
ب- القُوَی المُعِینَه علی الحفظ (خزانه مُدرَکات)
ج- المُتَصرِّفه
بر این اساس میتوان گفت که انسان دو گونه اطلاعات را در خود مییابد:
الف- اطلاعات تصویری:
این اطلاعات، حاصل قوه حس مشترک و صورتهای ضبط شده در قوه خَیال و دادههای قوه متخیِّله[۶] میباشند.
این اطلاعات در قوه حس مشترک و قوه خَیال، حاصل عملکرد آیینهای و انعکاسی ذهن هستند، مانند اینکه چیزی را میبینیم و تصویر آن در ذهن نقش میبندد؛ و در قوه متخیّله حاصل تصرّفات قوه متصرّفه میباشند، اما تصرفاتی که به دنبال کشف واقع و مطابقت با نفسالامر نباشد.
ب- اطلاعات مفهومی:
این اطلاعات حاصل فعالیت ذهن با استفاده از اطلاعات تصویری یا مفهومی پیشین است با این شرط که به غرض مطابقت با نفسالامر و کشف واقع انجام شود.
این اطلاعات، حاصل قوه عاقله و متفکِّره میباشند.
فرآیند دلالت واژهها در هر کدام از دو مورد فوق متفاوت است که به تبیین آن میپردازیم.
∗ فرآیند دلالت واژهها از طریق مفهومِ معقول (مفهوم و مصداق):
این فرآیند دو حالت دارد:
حالت اول:
شیئی در خارج داریم که تصویر آن توسط قوه حس مشترک دریافت میشود؛
سپس مفهوم آن تصویر، توسط قوه متفکِّره کشف میشود؛
سپس واژهای متناسب با آن مفهوم برای اشاره به آن شیء وضع میشود.
پس از آن وقتی که آن واژه به کار برده شود، آن مفهوم در ذهن تداعی میشود و تصویر آن شیء را تداعی میکند و از طریق آن تصویر، ما را به خارج مرتبط میکند.
تصویر زیر، فرآیند حالت اول را همراه یک مثال نشان میدهد:
حالت دوم:
مفهومی داریم که توسط قوه متفکّره کشف شده است؛
مفهوم دیگری را از آن مفهوم اوّلی توسط قوه متفکّره کشف میکنیم؛
سپس واژهای متناسب با مفهوم دوم برای اشاره به آن مفهوم اول وضع میکنیم.
پس از آن وقتی که آن واژه به کار برده شود، آن مفهوم دوم در ذهن تداعی میشود و سپس مفهوم اول را تداعی میکند.
تصویر زیر، فرآیند حالت دوم را همراه یک مثال نشان میدهد:
در دو حالت فوق از طریق حقیقت (که توسط مفهوم نشان داده میشود) به مصداق (که یا شیء است یا مفهوم) منتقل میشویم.
مراد از «حقیقت»، واقعیتی است که توسط مفهوم نشان داده میشود.
∗ فرآیند دلالت واژهها از طریق تصویر محسوس یا متخیَّل (عنوان و معنون):
شیئی در خارج داریم که تصویر آن توسط قوه حس مشترک دریافت میشود؛
سپس مفهوم متناسب با آن شیء لحاظ شده و واژه آن مفهوم (که از قبل برایش وضع شده است) برای اشاره به آن شیء انتخاب میشود؛
سپس آن واژه برای اشاره به تصویر آن شیء وضع میشود.
پس از آن هر گاه که آن واژه به کار برده شود، تصویر آن شیء در ذهن تداعی میشود و از طریق آن تصویر با خارج مرتبط میشویم.
تصویر زیر، فرآیند فوق را همراه یک مثال نشان میدهد:
در این فرآیند از طریق عنوان شیء (که توسط تصویر نشان داده میشود) به شیء منتقل میشویم.[۷]
بر اساس آنچه گذشت، اگر هنگام به کار بردن یک واژه، مفهومِ شیء تداعی شود، با حقیقت آن شیء روبرو هستیم.
اما اگر هنگام به کاربردن یک واژه، تصویرِ آن شیء تداعی شود، با عنوان آن شیء روبرو هستیم.
همواره در مواجهه با اشیاء، تصویری از آنها دریافت میکنیم که حاوی حقائق آن شیء هست، اما:
در لحاظ اولی، تنها کلّیّت آن شیء (یعنی بخشی از حقائق آن شیء که اگر لحاظ نشوند، تناظری میان تصویر دریافت شده با شیء برقرار نخواهد شد) ادراک میشود.
و در لحاظ ثانوی، با اِعمال قوه متفکّره، باقی خصوصیات و حقائق آن شیء مورد ملاحظه قرار میگیرند.
بنابراین:
حاصل لحاظ اولی، عنوان و معنون است (یعنی تمام تصاویر، در ابتدا به صورت عنوان و معنون هستند)؛
و حاصل لحاظ ثانوی، حقیقت و مصداق است (یعنی بعد از به کار افتادن قوه متفکّره، مفهوم شکل میگیرد).
قدم دوم: «کلی و جزئی»
مفهوم کلی: مفهومی است که بتواند بر افراد متعددی صدق کند.
مفهوم جزئی: مفهومی است که نتواند بر افراد متعدد صدق کند.
اینک سؤال اینجاست که چه چیزی مانع صدق مفهوم بر افراد متعدد میشود و مفهوم را جزئی میکند؟ و به عبارت دیگر: منشأ جزئیّت یک مفهوم چیست؟
مشهور قدمای مناطقه و فلاسفه قائل بودند که ضمیمه کردن اعراض خاصه به یک ماهیت کلی، منشأ جزئی شدن آن است.
اما محقّقین از قدما و مشهور متأخرین میگویند که از جانب مفهوم، مانعیّتی برای صدق بر کثیرین نیست و اگر در جایی صدق بر کثیرین نمیکند به خاطر مانع خارجی است.
مثلاً اگر زید تعدّد بردار نیست، نه به خاطر این است که این مفهوم قابلیت صدق بر کثیرین ندارد، بلکه به خاطر وجود که منشأ تشخّص او شده است، امکان وقوع خارجی دو فرد برای «زید» وجود ندارد.
بنابراین آنچه میتواند مفهومی را جزئی کند، قید کردن اشاره به یک وجود متشخّص خارجی در مفهوم است.
به عبارات زیر دقت کنید:
«و أما الشخص، فإنما یصیر شخصاً بأن یقترن بطبیعه النوع خواص بکونها مشاراً إلیه، و لایمکن أن یقترن بالنوع أمور معقوله یتعیّن بها الشخص فی العقل، و یکون هناک إشاره إلی معنی شخصی، لأنک إذا قلت: الانسان الطویل الکاتب، إلی غیر ذلک من الأوصاف، فإنّه لایتعیّن لک فی العقل شخصیّه زید. بل یجوز أن یکون المعنی الذی یجتمع من جمله ذلک إنّما یصدق علی أکثر من واحد، بل إنّما یعیّنه الوجود و الإشاره إلی معنی شخصی.»[۸]
قدم سوم: «مفهوم پایه + مقولات»
مفهوم پایه:
برخی از مفاهیم هستند که زیربنای مفاهیم دیگر به شمار آمده، و به عنوان ابزاری برای ایجاد شکافت مفهومی در تحلیلها مورد استفاده قرار میگیرند؛ این مفاهیم را «مفاهیم پایه» مینامیم.
بسیاری از این مفاهیم، مفاهیمی بسیط هستند که خودشان به مفاهیم دیگر تحلیل نمیشوند.[۹]
بنابراین اگر این مفاهیم برای ما روشن نشده باشند، راهی برای شکافت باقی مفاهیم نخواهیم داشت.
برای دستیابی به این مفاهیم، بایستی به چند علم فلسفه، معرفتشناسی، و منطق مراجعه نمود؛ زیرا تحلیلهایی که در این علوم انجام میگیرد، بر تمامی علوم دیگر حاکم است.
همچنین برخی از مفاهیم این علوم، در تمام رویکردهای مختلفی که در این علوم جاری است، مشترک هستند، به طوری که بدون آنها تحلیلی صورت نمیگیرد؛ این مفاهیم را به عنوان مفاهیم پایه به حساب میآوریم.
این مفاهیم عبارتند از:
وجود، ماهیت، ماده، صورت، جنس، فصل، وحدت، کثرت، قوه، فعل، شدت، ضعف، حرکت، ثبوت، حدوث، قدم، سبق، لحوق، جزء، کل، تناقض، تضاد، ربط، استقلال، وجوب، امکان، امتناع، عدم، کلی، جزئی، علت، معلول، تمایز، تشابه، تساوی، معیت، …
مقولات:
مفاهیمی هستند که عامترین حیثیات موضوعات خارجی را نشان میدهند و به همین خاطر برای شکافت مفهومی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
این مفاهیم عبارتند از:
جوهر (نفس، عقل، ماده، صورت، جسم).
(عرض:) کم، کیف، أین، متی، جده، اضافه، وضع، أن یفعل، أن ینفعل.
قدم چهارم: «معقولات اولی، معقولات ثانیه فلسفیّه، معقولات ثانیه منطقیّه»
مفاهیم ۱. یا مصداقشان امری خارجی است که در اینصورت:
۱-۱. یا آن مصداق، «ما بإزاء» مفهوم است: معقولات اولی.
۱-۲. یا آن مصداق، «ما بإزاء» مفهوم نیست: معقولات ثانیه فلسفیّه.
۲. یا مصداقشان یک مفهوم است: معقولات ثانیه منطقیّه.
۱. معقولات اولی:[۱۰]
مفاهیم حقیقی یا همان معقولات اولی مفاهیمی هستند که بر موجودات متعین و محدود حقیقی یا مفروض خارجی دلالت میکند.[۱۱]
به تعبیر دیگر ما بإزاء[۱۲] عینی دارند.
۲. معقولات ثانیه فلسفیه:
معقولاتی هستند که در خارج دارای مصداقند، اما چیستی شیء را نشان نمیدهند، بلکه ناظر به واقع بوده و از هستی یا نیستی، و صفات آن دو حکایت میکنند.[۱۳]
به بیان دیگر «مفاهیمی [= معقولاتی] هستند که ما بازاء خارجی و وجود فی نفسه و مستقلی ندارند، بلکه موجودند به وجود موضوعشان».[۱۴]
از خصلتهای معقولات ثانیه فلسفیه، این است که از مقام مقایسه و نسبت سنجی برداشت میشوند؛ علامه مصباح یزدی در این رابطه میفرمایند: «دسته دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کند وکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر میباشد؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیز که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه، انتزاع میشود […] و اگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد، هرگز اینگونه مفاهیم بدست نمیآید …».[۱۵]
۳. معقولات ثانیه منطقیه:
معقولاتی هستند که فقط بر مفاهیم ذهنی قابل صدق و انطباقند، و مصداق آنها نیز تنها در ذهن وجود دارد.[۱۶]
یعنی پس از اینکه انسان یک سلسله تصورات و تصدیقاتی را از طریق شناسایی اشیاء به دست آورد، برای بار دوم به سراغ مطالعه همین معلومات میرود. «موضوع این مطالعه و متعلَّق این معارف نه اشیاء عالم خارج است، نه احوال نفس و عالم درون، هر چند ظرف این حکایتها یا تصورات و تصدیقات نفس و عالم درون است (تفاوت روانشناسی و منطق) [بلکه] اصلاً این مفاهیم و احکام، به اعیان تعلق ندارند؛ نه از عالم بیرون خبر میدهند و نه از عالم درون، آنها از هیچ واقعهای و حادثهای حکایت نمیکنند بلکه از خود «حکایتها» حکایت میکنند».[۱۷]
قدم پنجم: «اعتباریات محضه»
مرحوم علامه طباطبایی درباره مناط اعتباری بودن مفاهیم میفرمایند:
«ضابط کلی در اعتباری بودن یک مفهوم و فکری این است که به وجهی متعلق قوای فعاله گردیده است و نسبت «باید» را در وی توان فرض کرد. پس اگر بگوییم «سیب میوه درختی است» فکری خواهد بود حقیقی و اگر بگوییم «این سیب را باید خورد» و «این جامه از آن من است» اعتباری خواهد بود.»[۲۰]
در نهایه الحکمه نیز مفاهیم اعتباری (اعتباریات محضه) را اینطور توضیح میدهند:
«المعنی التصوری أو التصدیقی الذی لاتحقّق له فیما وراء ظرف العمل. و مآل الاعتبار بهذا المعنی إلی استعاره المفاهیم النفس الأمریّه الحقیقیّه بحدودها بأنواع الأعمال -التی هی حرکات مختلفه- و متعلّقاتها للحصول علی غایات حیویّه مطلوبه، کاعتبار الرئاسه لرئیس القوم لیکون من الجماعه بمنزله الرأس من البدن فی تدبیر أموره و هدایه أعضائه إلی واجب العمل؛ و اعتبار المالکیه لزید مثلاً بالنسبه إلی ما حازه من المال لیکون له الاختصاص بالتصرّف فیه کیف شاء، کما هو شأن المالک الحقیقی فی ملکه، کالنفس الإنسانیه المالکه لقواها، و اعتبار الزوجیه بین الرجل والمرأه لیشترک الزوجان فی ما یترتّب علی المجموع، کما هو الشأن فی الزوج العددی، و علی هذا القیاس».[۲۱]
قدم ششم: «مفهوم دال بر نسبت و غیر نسبت»
مفاهیم دالّ بر نسبت: یعنی مفهومی که دالّ است بر آنچه وجود فی نفسه ندارد، بلکه وجودش رابط و فی غیره است[۲۲].
مفاهیم دالّ بر غیر نسبت: یعنی مفهومی که دالّ است بر آنچه وجود فی نفسه دارد.
۱-۱-۴. آزمون توزیع مفاهیم در سبدهای مفهومی
آزمون ۱:
حمل مفهوم بر موضوعش را بررسی کن؛
آیا حقیقت موضوع را بیان میکند؟
بله ← آن مفهوم را به آزمون ۲ ببر.
خیر ← آن مفهوم را در سبد ۱ قرار بده.
آزمون ۲:
این مفهومی که حقیقت را بیان میکند:
آیا تنها به یک مصداق خارجی اشاره کرده و آن را متمایز میکند؟
بله ← آن مفهوم را به آزمون ۳ ببر.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۵ ببر.
آزمون ۳:
آیا مصداق آن مفهوم، درون انسان است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۴ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۴ ببر.
آزمون ۴:
آیا مصداق آن مفهوم، مکان اشغال میکند و تغییر و تبدّل پیدا میکند و قابل انقسام است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۲ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را در سبد ۳ قرار بده.
آزمون ۵:
آن مفهومی که حقیقت شیء را بیان میکند و میتواند بر چند فرد، صدق کند؛
آن مفهوم را با جدول مفاهیم پایه و مقولات مقایسه کن؛
آیا آن مفهوم در جدول مفاهیم پایه و مقولات وجود دارد؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۵ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۶ ببر.
آزمون ۶:
آن مفهومی که حقیقت را بیان میکند و کلی است و در جدول مفاهیم پایه و مقولات نیز وجود ندارد:
آیا آن مفهوم بر مفاهیم دیگر صدق میکند؟
بله ← آن مفهوم را به آزمون ۷ ببر.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۸ ببر.
آزمون ۷:
در جایی که مصداق مفهوم، خودش یک مفهوم باشد:
مفهوم را در یکی از الگوهای زیر قرار بده و معناداری عبارت را بررسی کن:
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] با [طرف قابل فرض دوم].
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] برای [طرف قابل فرض دوم].
مثل: ضرورت حمل (نسبت حکمیه) حرارت برای آتش.
آیا الگوهای فوق معنادار است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۱۱ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را در سبد ۱۲ قرار بده.
آزمون ۸:
آن مفهومی که حقیقت را بیان میکند و کلی است و در جدول مفاهیم پایه و مقولات نیز وجود ندارد؛ همینطور مصداق آن نیز یک مفهوم نیست بلکه مصداقش امری خارجی است:
آیا مصداقش، ما بإزاء آن مفهوم است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۶ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۹ ببر.
آزمون ۹:
در جایی که مصداق مفهوم یک امر خارجی است (نه مفهومی دیگر) اما آن مصداق ما بإزاء آن مفهوم نیست:
حمل آن مفهوم بر موضوعاتش را بررسی کن؛
آیا صحت حمل آن مفهوم بر موضوعاتش مبتنی بر یک قرارداد است؟
بله ← آن مفهوم را به آزمون ۱۰ ببر.
خیر ← آن مفهوم را به آزمون ۱۱ ببر.
آزمون ۱۰:
در جایی که صحت حمل آن مفهوم بر موضوعاتش مبتنی بر قرارداد باشد:
مفهوم را در یکی از الگوهای زیر قرار بده و معناداری عبارت را بررسی کن:
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] با [طرف قابل فرض دوم].
مثل: زوجیت حسن با زینب.
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] برای [طرف قابل فرض دوم].
آیا الگوهای فوق معنادار است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۷ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را در سبد ۸ قرار بده.
آزمون ۱۱:
در جایی که صحت حمل آن مفهوم بر موضوعاتش مبتنی بر قرارداد نباشد:
مفهوم را در یکی از الگوهای زیر قرار بده و معناداری عبارت را بررسی کن:
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] با [طرف قابل فرض دوم].
∗ [مفهومی که احتمالاً دال بر نسبت است] مضاف به [طرف قابل فرض اول] برای [طرف قابل فرض دوم].
مثل: تحتیّت کتاب برای میز.
آیا الگوهای فوق معنادار است؟
بله ← آن مفهوم را در سبد ۹ قرار بده.
خیر ← آن مفهوم را در سبد ۱۰ قرار بده.
۱-۲. شکافت مفهومیِ مفاهیم هر سبد، با ابزار خاص خود
پس از آنکه هر مفهومی بر اساس آزمونهای تعریف شده، در سبد خاص خودش قرار گرفت فرآیندهای زیر را روی آن مفهوم اعمال می کنیم.
سبد ۱: عنوان برای معنون
اوصافی را که آن ذات حامل آن است با تحلیل لغوی و تحلیل پدیدارشناسانه[۲۳] کشف کن.[۲۴]
سبد ۲: حقیقت / جزئی / خارجی مادی
این مفهوم را بر اساس الگوریتم «تحلیل تجربی» تحلیل کن.
الگوریتم «تحلیل تجربی»:[۲۵]
۱. دید کلّی به موضوع بیانداز؛ محدودههای موضوع و مرزهای موضوع را مشخص کن تا از موضوعات دیگر تمیز داده شود.
۲. با حواس پنجگانه آن را نقطهبهنقطه مرور کن (عملیات اسکن کردن)
۳. به دنبال مرزهای تمایز در آن شیء بگرد.
۴. موضوع را به قطعات بزرگ تقسیم کن؛ اجزاء اصلی تشکیل دهنده موضوع را تعیین کن.[۲۶]
۵. اجزاء و قطعات را از سمتی به سمت دیگر کاوش (scan) کن؛ یعنی زاویه دیدهای مختلف را برای کاوش کردن موضوع مورد بررسی قرار بده.
۶. درون هر جزء را اسکن کن و اجزاء تشکیلدهنده آن را کشف کن. (تا جایی این عملیات را ادامه بده که دیگر امکان عملی برای تجزیه نداشته باشی.)
۷. روابط[۲۷] بین اجزاء را از عمق به سطح کشف کن.
۸. ماتریس روابط درونی را ترسیم کن.
۹. به خارج از مرزهای موضوع توجه کن و موضوعات را لایهبهلایه از نزدیکترینِ مکانی به دورترین، از سطح زمین رو به بالا، از جسم به ذهن و سپس به روح، از گذشته به حال و سپس آینده، از صورت مادی به منشأ وجودی ماورائی، اسکن کن و موضوعات احتمالاً تأثیرگذار را کشف کن.
۱۰. آنچه را مشاهده[۲۸] میکنی، با اشاره به کیفیت و کمیت و جهت آن، توصیف و ثبت کن.
۱۱. ماتریس روابط بیرونی را ترسیم کن.
۱۲. با توجه به ماتریس روابط درونی و روابط بیرونی، اجزاء و روابط را کنار هم بگذار و «کلّ» را بازسازی کن تا معنای[۲۹] وضعیت موجود کشف شود
سبد ۳: حقیقت / جزئی / خارجی مجرد
باید مصداق آن را با ابزار شهود مورد مطالعه قرار داد، که فعلاً از محل بحث ما خارج است.
سبد ۴: حقیقت / جزئی / درونی
این مفهوم را بر اساس الگوریتم «تحلیل پدیدارشناسانه» تحلیل کن.
الگوریتم «تحلیل پدیدارشناسانه»:[۳۰]
۱. فقط به احساس خود توجه کن و آن را توصیف کن و ثبت کن.
۲. مفهوم را به دیگران عرضه کن و احساسی را که نسبت به آن دارند ثبت کن. (در انتخاب دیگران، جهتگیری خاص نداشته باش و پراکندگی را اولویت بده.)
۳. فقط آثار مثبت احتمالی مفهوم را جستجو کن و ثبت کن.
۴. فقط آثار منفی احتمالی مفهوم را جستجو و ثبت کن.
۵. فقط تغییرات مفهوم در شرایط مختلف را جستجو کن و ثبت کن.[۳۱]
۶. فقط آینده احتمالی مفهوم را تصور و توصیف کن.
۷. فقط بر جایگزینهای احتمالی مفهوم تمرکز کن و آنها را توصیف کن.
سبد ۵: حقیقت / کلی / پایه + مقولات
برای آشنایی با این اصطلاحات به فلسفه، معرفتشناسی، یا منطق مراجعه کن.
سبد ۶: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول اول[۳۲]
اگر مصادیق آن بیرون از انسان و مادی است از طریق الگوریتم تحلیل تجربی آن را تحلیل کن.
اگر مصادیق آن درون انسان است از طریق الگوریتم پدیدارشناسانه آن را تحلیل کن.
سبد ۷: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی فلسفی / اعتباری محض / دال بر نسبت
۱. مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن
۲. فضایی که اعتبار و استعاره این مفهوم از آن نشأت گرفته است را با کمک محصول فرمان ۱، کشف کن.
۳. تمام خصوصیات متصور برای رابطهای که این مفهوم اعتباری بر اساس آن ساخته شده است را کشف کن.
۴. آن خصوصیات را با هدف مورد انتظار از مفهوم اعتباری مقایسه کن، سپس آن مواردیکه با آن هدف مرتبط هستند را جدا و ثبت کن.
۵. طرفین یا اطراف نسبت در اوصافی که در فرمان ۱ به دست آمد را کشف کن / قدر مشترک و حلقه رابط میان طرفین نسبت را با مکانیزم «اسکن»، تحلیل کن.
۶. خصوصیات این مفهوم اعتباری را که از فرمانهای ۱و ۴ و ۵ به دست آمد، با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
الگوریتم تحلیل «وجودشناسانه»:[۳۳]–[۳۴]
(پیش نیاز این فرآیند: محقق باید با «زبان تحلیلِ« مبتنی بر «وجود – عدم» آشنا باشد و بتواند بر اساس شکافت وجودشناسانه، مفهوم مورد نظر را به مفهوم پایه متصل گرداند.)
۱. مفهوم مورد نظر را به عنوان یک حالت و اثر مجهول در نظر بگیر و «محلّ» آن یعنی فضا، بستر، زمینه، موقعیت، خمیرمایهای را که مفهوم مورد نظر، در آن ظهور و بروز کرده است کشف کن. (جوهر= علت مادی= جنس= ما هو فی جنسه؟)[۳۵]
۲. چند مفهوم مشابه (نه مترادف) که احساس میکنی در اصل و ریشه با مفهوم مورد نظر تشابه دارند را کشف کن، وجه مشابهت را بررسی کن (کشف جنس از طریق بررسی مصادیق مشابه)، میزان مطابقت این وجه را با نتیجه مرحله سیزده مقایسه کن. (آزمون صحت کشف جنس از طریق بستر مفهوم)
۳. (مرحله کشف حالت و اثر مجهول) ¬ مفهوم مورد نظر در اولین تداعی:
- چه صفتی را در ذهن شما متبلور میکند؟ آن را ثبت کن.
- چه حالتی را به ذهن شما خطور میدهد؟ آن را ثبت کن.
- توجه به چه اثری را در ذهن شما فعال میکند؟ آن را ثبت کن.
۴. این صفت، حالت و اثری که به نظر شما رسیده است (با کاوش درونیِ حسّ از مفهوم و بدون توجه به امور بیرون از مفهوم[۳۶])، مصداق کدامیک از مفاهیم پایه فلسفی است؟ (در سؤالِ «آیا ……. ، مصداقی از ……. است؟ در جای خالی اول، مفهوم مورد نظر و در جای خالی دوم به نوبت یکییکی مفاهیم پایه را قرار دهید و صحت حمل را امتحان کنید.)[۳۷]
۵. هر کدام از مفاهیم پایه که در این معادله صدق کرد، به لوازم مفهومی آن در فلسفه مراجعه کنید و مفاهیم مرتبط با آن را بنویسید.[۳۸]
سبد ۸: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی فلسفی / اعتباری محض / دال بر غیر نسبت
۱- مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن.
۲- فضایی که اعتبار و استعاره این مفهوم از آن نشأت گرفته است را با کمک محصول فرمان ۱، کشف کن.
۳- تمام خصوصیات متصور برای امری را که این مفهوم اعتباری بر اساس آن ساخته شده است، کشف کن.
۴-آن خصوصیات را با هدف مورد انتظار از مفهوم اعتباری مقایسه کن، سپس آن مواردیکه با آن هدف مرتبط هستند را جدا و ثبت کن.
۵- خصوصیات این مفهوم که در فرمان ۴ و ۱ به دست آمد را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
سبد ۹: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی فلسفی / غیر اعتباری محض / دال بر نسبت
۱- مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن.
۲- طرفین یا اطراف نسبت در اوصاف و حالاتی که در فرمان ۱ به دست آمد را کشف کن / قدر مشترک و حلقه رابط میان طرفین نسبت را با مکانیزم «اسکن»، تحلیل کن.
۳- آن اوصاف و مفاهیمی که در فرمان ۲ به دست آمد را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
سبد ۱۰: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی فلسفی / غیر اعتباری محض / دال بر غیر نسبت
۱- مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن.
۲- آن اوصاف و حالاتی که در فرمان ۱ به دست آمد را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
سبد ۱۱: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی منطقی / دال بر نسبت
۱- مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن.
۲- طرفین یا اطراف نسبت در اوصاف و حالاتی که در فرمان ۱ به دست آمد را کشف کن / قدر مشترک و حلقه رابط میان طرفین نسبت را با مکانیزم «اسکن»، تحلیل کن.
۳- آن اوصاف و مفاهیمی که در فرمان ۲ به دست آمد را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
سبد ۱۲: حقیقت / کلی / غیر پایه / معقول ثانی منطقی / دال بر غیر نسبت
۱- مصادیق آن مفهوم را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها را کشف کن.
۲- آن اوصاف و حالاتی که در فرمان ۱ به دست آمد را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد آن را بر اساس الگوریتم تحلیل وجودشناسانه کشف کن.
فرآیند تکمیلی:
از آنجائیکه هر مفهومی دارای منشائی است که پیدایش آن مفهوم از آنجا آغاز شده است، وجود منشأ و بحث پیدایش، ملازم با بحث «تغییر» و «حرکت» است، مهمترین قسمت در دستیابی به حقیقت یک موضوع، کشف «فرمول تغییر» و «معادله حرکتِ» آن است. این فرآیند روی خروجی تمامی سبدهای فوق، اعمال میگردد.
برای رسیدن به این هدف، براساس الگوریتم «تحلیل وجودی» عمل میکنیم:
الگوریتم «تحلیل وجودی» به شرح زیر است:[۳۹]
۱. تصور و پذیرش هر مفهومی، مبتنی بر تصور و پذیرش پیشفرضهایی است، پیشفرضهای عام وجودی مرتبط با این مفهوم را کشف کن. (در مقابل پیشفرضهای خاص مربوط به کاربرد مفهوم مورد نظر در علوم مختلف)
۲. فرمول تغییر را مناسب با مفهوم مورد نظر تکمیل کن.
(فرمول تغییر عبارتست از: تغییر در ……. از ……. به ……. با ……. برای …….؛ یعنی: تغییر در چه مادهای؟ از چه صورتِ موجودی؟ به چه صورتِ مطلوبی؟ با ایجاد چه زمینه، ابزار و لوازمی؟ برای تحقق چه هدفی؟)
۳. معادله حرکت را مناسب با مفهوم مورد نظر تکمیل کن.
(معادله حرکت عبارتست از: حرکتِ در ……. از ……. به ……. در مراحلِ ……. با کمیت ……. و کیفیت ……. در زمان ……. در مکان ……. در ارتباط با ……. که توسط علتِ[۴۰] ……. شروع شده و توسط علتِ ……. ادامه یافته است، و نقطه اوج آن ……. است تا به ……. برسد؛
یعنی:
حرکت در چه مادهای، از چه نقطه شروعی؟ به چه نقطه پایانی؟ با عبور از چه مراحلی؟ با چه کمیت و کیفیت و زمان و مکان و وضعیت و جهتی؟ توسط چه علت فاعلی؟ و علت مُبقیهای؟ با حداکثر چه سقف قابلیت و مرکز ثقلی؟ به چه علت غائیای؟)
۲. تحلیل مفهومی از طریق مقایسه با تحلیلهای دیگر
۱. هر مفهومی به علتی و با احساس و موقعیت خاصی، در اولین بار در تاریخ تفکر بشر، مورد توجه متفکری قرار گرفته و توضیح در مورد او از جایی شروع شده است. سپس در مسیر ملاحظات و تأملات فکریِ دیگر اندیشمندان قرار گرفته و تغییر و تحولاتی یافته است.
کشف فضایی که سبب شده به این مفهوم توجه شود و سپس کشف تغییر و تحولات و علل ایجاد این تغییرات در سیر اندیشه بشری، موجب میشود، علل و ابعاد مختلف موضوع، در صحنه عمل آشکار شود و مقایسه نتایج این آشکارسازی با نتایج مرحله «تحلیل وجودی» آزمونی طرفینی برای صحت تشخیص تحلیلگر خواهد بود. برای رسیدن به این هدف، از الگوریتم «تحلیل تاریخی» استفاده کن.
۲. برای تکمیل فرآیند «تحلیل تاریخی»، به طور خاص تحلیلها و توضیحاتی را که در علوم مختلف از «مفهوم مورد نظر» صورت گرفته است استخراج کن و با استفاده از الگوریتم «تحلیل میانرشتهای»، ابعاد، آثار و لوازم مفهوم را کشف کن.
نتیجه علمی – کاربردی مقاله در قالب نمودار جریان:
پی نوشت ها:
[۱]– جناب آقای دکتر احدفرامرز قراملکی، این مطلب را در کارگاه «روش تعریف»، که در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۹۱ در مشهد مقدس برگزار شد، بیان کردند.
[۲]– تلفیق بین رویکردها و ابزارهای تحلیل مفهومی مختلف.
[۳]– «دلالت» دو اصطلاح دارد:
گاه در معنای «انتقال از تصور لفظ به تصور معنا» به کار میرود.
و گاه به معنای «مصداق و یا همان امر خارجی است که به کمک زبان و الفاظ تعیین میشود و بدان اشاره میرود (= مسمّا)»؛ گاه از این اصطلاح دوم با لفظ «حکایت» تعبیر میشود.
(ن.ک: فلسفه تحلیلی ۳: دلالت و ضرورت، صادق لاریجانی، نشر مرصاد، قم: ۱۳۷۵، ص ۱۸)
در این نوشتار اصطلاح دوم مقصود بوده است.
[۴]– همچنین دو قوه دیگر نیز برای نفس شمرده میشود که وجود آن محل اختلاف است:
۱. مُدرِک معانی جزئیه که به آن وهم میگویند.
۲. خزانه مُدرَکات وهم که آنرا حافظه گویند.
باید توجه داشت که وجود یا عدم وجود این دو قوّه خللی در بحث و تحلیل ما ایجاد نمیکند.
[۵]– تصرف در صُوَر حسّیّه مانند آنکه: انسان در حالی که به یک قالی که دارای نقشه ها و گلهای مختلف است نظر می افکند، در ذهن خود از جمع کردن و مورد توجه قرار دادن چند نقش و چند گل صورت معینی مجسم میکند و دو مرتبه از تجزیه و مورد توجه قرار دادن بعضی دون بعضی شکل دیگری را بر خویش ظاهر میسازد و یا هنگامی که در شب به آسمان پر ستاره نگاه میکند در ذهن خود از جمع و ترکیب و مورد توجه قرار دادن یک عده از ستارگان صورت حیوان مخصوصی را مجسم میسازد و در همان حال از تجزیه آنها و ضمّ و ترکیب دیگری صورت دیگری را بر خود ظاهر میسازد.
تصرف در صُوَر خیالیّه مانند آنکه: انسان در ذهن خود تصوری از کوه دارد و تصوری از پولاد، آنگاه با نیروی تخیل تصویری از کوه پولادین میسازد و یا آنکه تصوری از انسان و تصوری از اسب و تصوری از بال پرندگان دارد، آنگاه با نیروی تخیل صورت اسبی را میسازد که دارای سر آدمی و دو بال است. (تعلیقات شهید مطهری بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد ۲، مقاله پنجم)
[۶]– قوه متخیِّله گرچه عملیات ذهنی را روی تصاویر به کار برده و تصاویر جدید تولید میکند، اما چون تصرفات آن صرفاً بر اساس تمایلات و احساسات درونی است و به دنبال کشف واقع و مطابقت با نفسالامر نیست، همچنان در حکم یک تصویر است و مفهوم به شمار نمیآید. (تعلیقات شهید مطهری بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد ۲، مقاله پنجم)
[۷]– مقصود از عنوان، «عنوان مشیر» است.
[۸]– منطق و مباحث الفاظ، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار لأثیرالدین الابهری، خواجه نصیرالدین طوسی، ص ۱۵۲.
[۹]– شهید مطهری در پاورقیهای اصول فلسفه و روش رئالیسم به بساطت مفاهیم عامه فلسفی اشاره کردهاند. (مجموعه آثار، ج ۶، ص ۵۳۵)
[۱۰]– معقولات اولی را اینچنین نیز تعریف کردهاند: «مفاهیمی کلی که به حیثیّت تقییدیّه نفادیّه وجود، در خارج موجودند». (معقول ثانی، مسعود اسماعیلی، صص ۵۴۲- ۵۴۳.)
حیثیت تقییدیه به معنای وساطت یک چیز، در حکم بر امری دیگر است، به گونهای که میان آن دو چیز اختلاف مصداقی و متنی نباشد، و به نفسِ قید، حکم را بپذیرند. (با اختصار از: معقول ثانی، مسعود اسماعیلی، ص ۵۴۳).
[۱۱]– معقول ثانی، فنائی اشکوری، ص ۱۹۰ (با اختصار).
[۱۲]– ما بإزاء (نزد متأخران) به معنای مصداقی است که متنِ ذات آن در ازای آن مفهوم قرار میگیرد. معقول ثانی، مسعود اسماعیلی، ص ۵۰۱.
شاید بتوان «ما بإزاء» را اینطور معنا کرد: تناظر صورت ذهنی با «کلِ متمایز» و لو صورت ذهنی حاوی اطلاعات اجمالی از آن «کل» باشد.
[۱۳]– معقول ثانی، مسعود اسماعیلی، ص ۵۰۳.
[۱۴]– شرح مصطلحات فلسفی، علی شیروانی، ص ۱۵۴.
[۱۵]– آموزش فلسفه، ج ۱، ص ۱۹۹.
[۱۶]– معقول ثانی، مسعود اسماعیلی، ص ۵۰۳ (با مقداری تغییر در عبارت).
[۱۷]– معقول ثانی، محمد فنائی اشکوری، صص ۲۰۱ – ۲۰۲.
[۱۸]– از آنجا که مجموع معقولات ثانیه فلسفیّه و منطقیّه را «اعتباریات» میخوانند، و از طرف دیگر اعتباریات محضه را نیز از معقولات ثانیه فلسفیه به حساب آوردهاند، لذا مجموع معقولات ثانیه فلسفیّه و منطقیّه را «اعتباریات بالمعنی الاعمّ» و اعتباریات محضه را «اعتباریات بالمعنی الاخص» نامیدهاند.
(ر.ک: اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبائی، انتشارات صدرا، قم: ۱۳۶۸، ج ۲، ص ۱۹۴.)
[۱۹]– اینکه مفاهیم اعتباری محض تحت معقولات ثانی فلسفی مندرج میشوند، به این معناست که اولاً مفاهیم اعتباری محض، مصداق خارجی دارند (مثلاً گفته میشود زید رئیس است، فلان و فلان زوج هستند، غذا باید خورده شود، …؛ مفاهیمی مانند زوجیت و ملکیت نیز به اعتبار منشأ انتزاعشان دارای مصداق خارجی محسوب میشوند یعنی مطابَق خارجی دارند.) اما ما بإزاء خارجی ندارند و ثانیاً درباره هستی و نیستی واقع توضیح میدهند، لکن هستی و نیستی اعتباری (مثلا وقتی میگوییم زید رئیس اداره است، ریاست از واقعیت اعتباری و استعاری «مشروعیت اعمال قدرت» توسط زید حکایت میکند، این امر نیز واقعی است چون آثارش واقعی است).
(ن.ک: معقول ثانی، محمد فنائی اشکوری، صص ۲۴۴ – ۲۴۶.)
[۲۰]– مجموعه آثار شهید مطهری، ج۶، ص ۴۲۸.
[۲۱]– نهایه الحکمه، محمد حسین طباطبایی، ج۲، ص ۱۹۱.
[۲۲]– مقتبس از: شرح مصطلحات فلسفی، علی شیروانی، ص ۱۵۸.
[۲۳]– مانند لفظ حافظ به فردی با مشخصات … اطلاق می شود.
[۲۴]– بر اساس نظریه توصیفی بودن هویت اسماء خاص (در فلسفه تحلیلی و علم اصول).
[۲۵]– این الگوریتم از جزوه «الگوریتم تعریف»، حجت الإسلام شیخ عبدالحمید واسطی اقتباس شده است.
[۲۶] – این نحوه تقسیم، در کتب منطقی به شرح زیر آمده است: «من الطرق المعتبره فی اقتناص الجنس و الفصل، القسمه. و هی تنقسم إلى قسمه الکل إلى أجزائه، و إلى قسمه الکلی إلى جزئیاته؛ فالقسمه طریق إلى تحلیل المرکبات إلى بسائطها، و متى حصلت البسائط، تمیز الجزء الجنسی عن الفصلی». (ر.ک. المنطق الملخص، ص۹۰)
[۲۷] – رابطه = اثرگذاری و اثرپذیری.
[۲۸]– مهارت مشاهده دقیق: چه اجزاء و روابطی مشاهده میشود با توصیف کمیت و کیفیت و جهت.
[۲۹]– معنا = آثار، نتایج و لوازم؛ موقعیت حرکتیِ موضوع در شبکه هستی.
[۳۰]– این الگوریتم از جزوه «الگوریتم تعریف»، حجت الإسلام شیخ عبدالحمید واسطی اقتباس شده است.
[۳۱]– منظور از تغییرات در مفهوم، تغییر در دریافت مفهومی ما از اشیاء است.
[۳۲]– مدعای ما این است که برای تحلیل مفهومیِ معقولات اولی، راهی به جز تجربه یا پدیدارشناسی نداریم.
مثلاً اگر بگویید انسان را تحلیل کردیم به حیوان و ناطق که تحلیل تجربی یا پدیدارشناسی هم نیست؛ خواهیم گفت این دو مفهوم (حیوان و ناطق) را از کجا آوردهاید؟ پاسخ این سؤال در نهایت به تحلیل تجربی یا پدیدارشناسانه منتهی خواهد شد.
[۳۳]– مبنای اصلی این نحوه تحلیل بر سه اصل زیر است:
- نفوذ به ذات از طریق آثار، حالات، صفات، ظهورات و روابط.
- رابطه علت و معلولی میان مفاهیم (منتزع از رابطه علت و معلولی میان ماهیات)؛ با چهار قسم علل (علت فاعلی، علت مادی، علت صوری، علت غائی).
- جدول مقولات (عوارض ذات).
[۳۴]– این الگوریتم از جزوه «الگوریتم تعریف»، حجت الإسلام شیخ عبدالحمید واسطی اقتباس شده است.
[۳۵]– در بحث موضوع و مسائل علم، آمده است که «ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» و بحث از شاخص «محمول ذاتی» ارائه شده و چنین آمده است که: محمول ذاتی آن است که یا موضوع در تعریف آن اخذ شود یا جنس موضوع یا معروض موضوع یا معروض جنس موضوع. (شرح اشارات ج۱ ص۶۰)
مثلاً: «محبت» = حالتی روحی روانی که….. (اثر تمایل به همراهیِ با همدلی را ایجاد میکند.)
[۳۶]– مانند توجه به علت یا مرتبطات مفهوم.
[۳۷]– مثلاً: محبت، مصداقی از فضای وحدت و کثرت است.
[۳۸]– مثلاً: در مفهوم پایه «وحدت و کثرت»، دو طرفی که وحدت بین آنها باید ایجاد شود بررسی میشود. (وحدت حقیقی یا اعتباری یا انضمامی، جهت وحدت، سطح و لایه وحدت و ….)
[۳۹]– این الگوریتم از جزوه «الگوریتم تعریف»، حجت الإسلام شیخ عبدالحمید واسطی اقتباس شده است.
[۴۰]– قاعده «ذوات الأسباب لاتعرف إلاّ بأسبابها» دلالت بر ضرورت اتخاذ علل اربع در تعریف موضوع و کشف حقیقت مورد نظر دارد.